بتهوون سفیدپوست بود یا سیاه پوست؟
به گزارش وبلاگ نیک دل، داستانی قدیمی وجود دارد که می گوید لودویگ ون بتهوون، آهنگساز و پیانیست مشهور آلمانی، رگ و ریشه آفریقایی داشته است. این شایعه اخیرا به یک شوخی محبوب در توییتر و اینستاگرام تبدیل شده و دانشگاهیان زیادی را وادار نموده که صحت این ادعا را آنالیز نمایند.
به گزارش اعتماد، کیرا تورمن، استاد تاریخ آلمان در توییتی نوشت که چند نفر از او خواسته اند بگوید که بتهوون واقعا سیاهپوست بوده است یا خیر. دانشگاهیان زیادی پیرامون این سوال بحث نموده اند و بیش از یک قرن است که این بحث بار ها و بار ها مطرح می گردد. دومینیک رنه دو لرما، در مقاله ای آکادمیک با عنوان بتهوون آهنگساز سیاهپوست که در سال 1990 در مجله بلک موزیک ریسرچ منتشر کرد به نوشته های ساموئل کولریج-تیلور، آهنگساز بریتانیایی و حدس هایی که درباره رنگین پوست بودن بتهوون عنوان نمود، اشاره نموده است. البته استدلال های کولریج-تیلور چندان قرص و محکم نیستند: او ویژگی های شخصیتی این آهنگساز بزرگ و همین طور دوستی اش با جرج بریج واتر، نوازنده دورگه ویولن را به عنوان سندی بر رنگین پوست بودن بتهوون ارایه می نماید.
دولرما نوشته که حتی اگر از اول می دانستیم که بتهوون رنگین پوست است، باز هم نمی توان این دوستی را مدرکی بر این مدعا در نظر گرفت. به گفته دولرما، اجداد بتهوون همگی فلاندری در نظر گرفته شده اند، اما از طرفی منطقه ای که خاندان بتهوون در آن زندگی می کردند، به قلمرو اسپانیا وارد شده بود. اگر بتوان گفت بتهوون به همین علت جد اسپانیایی هم داشته، در ها به روی تبار آفریقایی او هم باز می گردد. نیکلاس راینهارت، محقق ادبیات سیاهپوستان، در مقاله خود با عنوان بتهوون سیاه و سیاست نژادی تاریخ موسیقی با اشاره به نکته دولرما، به تبار آفریقایی بتهوون پرداخته است.
منطق او تقریبا چنین چیزی است: ریشه های فلاندری خانواده بتهوون، از سمت مادری، به جایی می رسد که مدتی تحت حکومت پادشاهی اسپانیا بود و از آنجا که اسپانیا به وسیله مورو ها ارتباط تاریخی دیرینه ای با شمال آفریقا داشته، پس در تبار بتهوون رگ و ریشه آفریقایی هم وجود دارد.
در طول قرن بیستم همین نظریه - که بتهوون از نسل موروهاست - در چندین اثر تحقیقی دیگر هم ظاهر شد. جوئل آگوستوس راجرز (1880-1966)، مورخ جاماییکایی در حدود اواسط قرن بیستم بود که در نوشته های متعددی این نظریه را مطرح و آن را به ایده ای رایج تبدیل کرد، اما دولرما معتقد است که رد این داستان را می توان در سال 1915 و قبل از آن هم پیدا کرد.
در زندگی لودویگ بتهوون، زندگینامه ای که روزنامه نگار امریکایی الکساندر ویولک تایر نوشته، بتهوون جوان وقتی وارد وین می گردد، دارای چنین ویژگی هایی است: مانند جوانان بسیاری که هر سال، در جست وجوی استاد به آن شهر می آمدند، این نوازنده 22 ساله کوچک اندام، لاغر، سبزه رو، سیاه چشم و سرگردان، به مرکز سفر نموده بود تا مطالعه موسیقی را ادامه دهد. این روزنامه نگار شرح می دهد که یوزف هایدن، استاد بتهوون هم مورو بود و بتهوون حتی از استادش هم ویژگی های ظاهری بیشتری از مورو ها داشت: دندان های جلویش به شکلی بود که به دهانش حالتی برآمده می داد. بینی اش نسبتا پهن و کاملا صاف بود و پیشانی پر و گردی داشت.
الکساندر کارپنتر، استاد دپارتمان هنر های زیبای دانشگاه آلبرتا، نوشته که بسیاری از معاصران بتهوون او را سیاهپوست توصیف نموده اند، اما به گفته او، بسیاری اصل و نسب بتهوون را به علت ماهیت موسیقی او و اینکه این موسیقی سیاه به نظر می رسد، آفریقایی دانسته اند.
جنبش حقوق مدنی سیاهان در دهه 1960 در ایالات متحده، باعث شد که ایده سیاه بودن بتهوون، فارغ از اندازه دقتش، به عنوان واقعیت مطرح گردد. در نهایت، اما هیچ مدرک قطعی مبنی بر تبار آفریقایی بتهوون در دست نیست. تام سرویس، روزنامه نگار موسیقی برای گاردین نوشت: ما می دانیم که بتهوون با جرج بریج تاور، ویولن نواز سیاهپوست، رفاقت نزدیکی داشت. او بلندپروازانه ترین سونات ویولن خود، کرویتزر را برای او ساخت (آن ها این سونات را با هم اجرا کردند و بتهوون آن را سوناتی برای یک دورگه دیوانه نامید.) وقتی این دو رفیق به خاطر یک دختر با هم دعوا کردند، بتهوون آن را به ویولنیست دیگری تقدیم کرد. بریج تاور، هیچ جا اشاره ای به میراث آفریقایی یا مورویی رفیقش ننموده است. بگذریم از کوه شواهدی که بر قرائت متعارف تری از اصل و نسب بتهوون دلالت دارند.
دو لرما در سرانجام مقاله خود می نویسد که چگونه مورخان برای ردیابی تبار بتهوون، به ویژه در زمان نازی ها کوشش زیادی کردند: در زمان نازی ها، مطالعاتی برای شناسایی افرادی انجام شد که از تبار آریایی نبودند (داشتن رگ آفریقایی یا یهودی باعث می شد که بتهوون در این آزمون مردود گردد، اما او قبول شد.) محققان فلاندری به تبار فلاندری بتهوون بسیار افتخار می کردند.
راینهارت معتقد است که این دست مفروضات درباره اصل و نسب بتهوون، در نهایت بازتولید کلیشه های نژادپرستانه است و استدلال هایی که ارایه می گردد، اغلب فاقد ریشه های دقیق تاریخی هستند.
دولرما می نویسد که مهم نیست چقدر استدلال ها آمیخته با حدس و گمانند، برای کسانی که هنوز به دوگانگی سیاه و سفید فکر می نمایند، بسیار حایز اهمیتند.
از نظر راینهارت، احتیاج به رنگین پوست معرفی کردن بتهوون در برابر هر استدلال تاریخی، علامت مهمی است، چراکه نشان می دهد وقت آن فرارسیده که در یک برنامه هماهنگ، سازمان یافته، دقیق و پویا، در تاریخ موسیقی غرب بازنگری کنیم.
شاید برترین راه برای برجسته کردن مشارکت سیاهپوستان در تاریخ موسیقی غرب این باشد که درباره هنرمندان رنگین پوست مانند سموئل تیلور کولریج، جورج بریج تاور و بسیاری دیگر تحقیقات بیشتری گردد.
منبع: فرارو